کد مطلب:50455 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

ساختار اجتماعی و تربیت











ساختار اجتماعی و بافت جامعه و اعتدال و عدم اعتدال اجتماعی دارای نقشی مهم - در جهت مثبت یا منفی- در تربیت است و می تواند به صورت مانع یا مقتضی تربیت عمل نماید. یك ساختار معتدل اجتماعی، مقتضی تربیتی معتدل است و ساختارهای غیر معتدل اجتماعی موانع تربیت آدمی است. در جامعه ای كه گروههای اجتماعی در قطبهای متضاد قرار می گیرند و فاصله های شدید طبقاتی به وجود می آید و مناسبات اجتماعی سلطه گری و سلطه پذیری یا خودكامگی و خودكامگی پذیری برقرار می شود، تربیت بشدت آسیب می بیند. امیرمومنان علی (ع) درباره تغییر ساختار جامعه و ظهور گروههای اجتماعی متضاد و نقش تربیتی آن بر مردمان چنین فرموده است:

«و لقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اكثر اهله الغدر كیسا و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیله. ما لهم! قاتلهم الله! قد یری الحول القلب وجه الحیله و دونها مانع من امر الله و نهیه، فیدعها رای عین بعد القدره علیها و ینتهز فرصتها من لا حریجه له فی الدین.»[1] .

ما در روزگاری به سر می بریم كه بیشتر مردم آن بی وفایی و دغلكاری را زیركی دانند و نادانان آن مردم را با تدبیر و چاره اندیش خوانند. خدایشان كیفر دهد! چرا چنین می پندارند؟ گاه بود كه مرد آزموده و دانا از چاره ی كار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر كار، چاره را واگذارد تا آن كه پروای دین ندارد، فرصت شمارد و سود آن را بردارد.

در چنین ساختار اجتماعی، تربیت آدمی افول می نماید و میل به بدی و حیله گری و دغلكاری قوت می گیرد. امام علی (ع) نشان می دهد: «كه خوبی و بدی و فضایل و رذایل

[صفحه 75]

در جامعه ی پست چگونه مشتبه می گردد و الفاظ در غیر معنای واقعی خود به واسطه ی دسیسه ی سیاستمداران به كار برده می شود. همیشه مردان سیاست، مقابل مردان تقوا و فضیلت بوده اند و چون مردان فضیلت به حقیقت و وجدان پایبند بوده اند، در برابر سیاستمداران شكست می خوردند. آری، در زندگی روزانه شكست می دیدند تا در زندگی معنوی پا برجا باشند و دچار شكست روحی نشوند.»[2] .

در جامعه ای كه فریبكاران و دغلبازان حاكم شوند، پرواداران و صداقت پیشگان در تنگنا قرار می گیرند و نادانان به فریبكاری و دغلبازی كشیده می شوند و این پدیده مانعی سخت در تربیت اجتماعی است. بالطبع در جامعه ای كه صراحت و صداقت پسندیده باشد، فریبكاری و دغلبازی و ریاكاری به انزوا كشیده می شود و مردمان به سمت فضایل انسانی گرایش می یابند. بافت اجتماعی سالم بستر تربیت صحیح و بافت اجتماعی ناسالم زمینه تربیت نادرست است. هر چه ساختار اجتماعی نابسامان تر باشد، آشفتگی تربیتی بیشتر می شود. امیر بیان، علی (ع) در تحلیلی از چنین ساختاری فرموده است:

«و اعلموا رحمكم الله انكم فی زمان القائل فیه بالحق قلیل و اللسان عن الصدق كلیل و اللازم للحق ذلیل. اهله معتكفون علی العصیان، مصطلحون علی الادهان، فتاهم عارم و شائبهم آثم و عالمهم منافق و قاروهم مماذق. لا یعظم صغیرهم كبیرهم و لا یعول غنیهم فقیرهم.»[3] .

بدانید خدایتان بیامرزد! شما در زمانی به سر می برید كه گوینده ی حق اندك است در آن و زبان در گفتن راست ناتوان. آنان كه با حقند خوارند و مردم به نافرمانی- خدا- گرفتار و سازش با یكدیگر را پذیرفتار. جوانشان بدخو و پیرشان گنهكار. عالمشان دورو و قاری شان سود خود جو. نه خردشان سالمند را حرمت نهد و نه توانگرشان مستمند را كمك دهد.

امام علی (ع) از جامعه ای سخن می گوید كه ساختار آن به شدت تباه است، به گونه ای كه مردمان صراحت و صداقت را برنمی تابند و گویندگان حق اندك می شوند و زبانها از صداقت و صراحت بریده است. ترس و جهل و نفع زبانها را از حقگویی به كام فروبرده است و آنان كه حق را پاس بدارند، به خواری كشیده می شوند. در چنین جامعه ای مردم

[صفحه 76]

بر نافرمانی خدا اصرار می ورزند و سازشكاری همه را در برمی گیرد. در این هنگام، ساختار اجتماعی چنان به انحطاط می رود كه جوانان از سلامت اخلاقی به دور می شوند و سالمندان در گناه می غلطند. عالمان ریا می كنند و قاریان قرآن سودجویی می نمایند. حرمتها شكسته می شود و انسانیت زیر پا گذاشته می شود. بی گمان در چنین ساختار اجتماعی تربیت انسانی بی معنا می گردد و موانعی سخت بر سر راه آنانی قرار می گیرد كه در پی تربیت حقیقی اند. امیرمومنان (ع) درباره ی ساختارهای اجتماعی منحط كه تربیت را به انحطاط می كشاند فرموده است:

«فعند ذلك اخذ الباطل ماخذه و ركب الجهل مراكبه و عظمت الطاغیه و قلت الداعیه و صال الدهر صیال السبع العقور و هدر فنیق الباطل بعد كظوم و تواخی الناس علی الفجور و تهاجروا علی الدین و تحابوا علی الكذب و تباغضوا علی الصدق. فاذا كان ذلك الولد غیظا و المطر قیظا و تفیض اللئام فیضا و تغیض الكرام غیضا. و كان اهل ذلك الزمان ذئابا و سلاطینه سباعا و اوساطه اكالا و فقراوه امواتا و غار الصدق و فاض الكذب و استعملت الموده باللسان و تشاجر الناس بالقلوب و صار الفسوق نسبا و العفاف عجبا و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا.»[4] .

در این هنگام است كه باطل بر جای استوار شود و نادانی بر طبیعتها سوار و كار ستمكار بزرگ گردد و دعوت- به حق- اندك و كم خریدار و روزگار چون درنده ی دیوانه حمله آرد و باطل آرمیده برخیزد و چون شتر نر بانگ بردارد. مردم در گناه برادر و یار شوند و در كار دین جدایی پذیرند، در دروغ با هم دوست باشند و در راست یكدیگر را دشمن گیرند. و چون چنین شود، فرزند- با پدر- كینه توزد و باران كشت را سوزد، فرومایگان درم افشانند و جوانمردان تهیدست مانند. مردم این زمان گرگانند و زمامدارانشان درندگان و فرودستان طعمه ی آنان و مستمندان- چون- مردگان. سرچشمه ی راستی خشك شود و از آن دروغ جوشان. دوستی را به زبان به كار برند و به دل با هم دشمنان. گناه و نافرمانی وسیلت پیوند گردد و پارسایی عجب- و موجب ریشخند- و اسلام پوستین باژگونه پوشد (و كس سخن حق ننیوشد).

[صفحه 77]

امام علی (ع) به صراحت نشان می دهد كه چگونه ساختار اجتماعی در تربیت انسانی تحول ایجاد می كند و می تواند نقش مانع و مقتضی را بازی نماید. بنابراین نمی توان به سمت تربیت صحیح گام برداشت مگر اینكه موانع اجتماع تربیت را رفع و مقتضیات آن را فراهم ساخت.


صفحه 75، 76، 77.








    1. همان، خطبه ی 41.
    2. پرتوی از نهج البلاغه، ج 1، ص 467.
    3. نهج البلاغه كلام 233.
    4. همان، خطبه ی 108.